مدیریت مالی
در بسیاری از منابع علمی و تعاریف، مدیریت مالی بخش مهمی از نظریه بنگاه داری بیان میشود؛ و به بحث راجع به برنامه ریزی، ساماندهی و هدایت و کنترل فعالیتهای مالی بنگاهها میپردازد.
یکی از کارکردهای پایهای که برای بازارهای مالی بیان میشود این است که پس اندازههای هرچند کوچک افراد را به سمت تولید، صنایع و شرکتها سوق میدهد تا سرمایه لازم برای توسعه صنایع تأمین شود و همچنین سرمایه بصورت مولد و کار آمد به چرخش دربیاید؛ اما مسئله این است که حتماً باید مدیریت مالی در زندگی یک معاملهگر بورس وارد شود؛ زیرا فردی که در بازارهای مالی فعال است نمیتواند در زندگی خودش مدیریت مالی نداشته باشد؛ زیرا سرمایه معاملهگر درصد مشخصی از کل دارایی مالی اوست. مثلاً فرد ممکن است ۱۰۰ درصد یا ۱۰ درصد از کل دارایی خود را در بورس وارد کند. این موضوع ارتباط مستقیمی با انتظارات معاملهگر از فعالیتهایش در بازار دارد؛ و این اولین قدم فعال شدن احساسات معاملهگر است.
به عبارت دیگر، مدیریت مالی غیر اصولی بر هم خوردن تعادل روانی معاملهگران را به دنبال خواهد داشت و معاملهگران را دچار احساساتی خواهد نمود. برای مثال معاملهگری را تصور کنید که تمام سرمایه خود را وارد بازارهای پرنوسان بورس کند. خواه یا ناخواه همیشه یک ترس با او خواهد بود. علاوه بر آن یک تمنای غیر منطقی نیز از تریدرهای خود در بازار خواهد داشت زیرا او با تمام توان ریسک میکند و این موضوع باعث میشود که قصد کند سود فراتر از منطق و توان خود را از بازار برداشت نماید.
بنابراین، میتوان گفت قدم اول ورود به بازارهای مالی قبل از مدیریت سرمایه و مدیریت معاملات در بازار بحث مدیریت مالی است زیرا این مسئله به دلیل اینکه موضوع کلانی است تمام این موضوعات را پوشش داده و تأثیر میگذارد. ازاینرو یک معاملهگر حتماً باید برای میزان سرمایهای که وارد بازار میکند محاسبات لازم را داشته باشد و صرفاً اینکه مقداری پول در دست دارد یا میتواند قرض کند دلیل خوبی برای واردکردن آن به تریدهای کوتاهمدت و یا سرمایه گزارشهای بلندمدت نیست.
سید محمود حسینی