خلاصه کتاب Trading In The Zone مارک داگلاس

فصل پنجم: دینامیک درک و برداشت ذهنی

هدف این کتاب آموزش این موضوع است که برداشتی واقع بینانه و بدون احساسات از اطلاعات بازار داشته باشید. این همان تفاوت موفق ها و ناموفق هاست. تریدرهای موفق هیچ رنجی از اطلاعات بازار ندارند.

برای حرفه ای عمل کردن باید به بازار با دیدگاهی هدفمند و بدون سوگیری و انحراف نگاه کنید و در عمل هیچ مقاومتی نداشته باشید و با رسیدن به ذهن یک معامله گر همه چیز جای خودش قرار می گیرد.

نرم افزار ذهن خود را ایرادیابی کنید.

برای اشکال زدایی از سیستم ذهنی خودمان باید ساختار انرژی را درک کنیم. یعنی هر آنچه در ذهن ما بصورت خاطرات، تجربه و … هستند دارای انرژی می باشند و روی ذهن ما تاثیر می گذارند.

پذیرش و یادگیری

باید بدانیم که ذخیره سازی اطلاعات با فرآیند یادگیری کاملا متفاوت است. زیرا اگر این چنین بود همه چیز دان بودیم.

همانطور که گفته شد، خاطرات، عقاید و هر فکری که در ذهن داریم به شکل انرژی است و این انرژی روی حواس ما تاثیر می گذارند و ما فقط می توانیم اطلاعات فیلتر شده از محیط را دریافت کنیم نه تمام واقعیت های که در محیط بیرون وجود دارد.

اطلاعات زیادی در محیط وجود دارد که ما به دلیل اینکه درک و فهم آنها را نیاموخته ایم از دریافت آنها عاجز هستیم. روز اولی که چارت را دیدید به خاطر بیاورید. شما چون شناختی از آن نداشتید، ممکن بود دچار سردرگمی بشوید. اما با آموزش توانستید بین اطلاعات مانند خط روند، کندل ها و … تمایز ایجاد کنید و آنها را درک کنید.

موضوعی که هست این که هر آنچه الان از چارت بازار درک می کنید از اول بوده است بلکه سطح درک و آموزش شما تفاوت کرده است و این آموزش انرژی است که روی حواس شما تاثیر می گذارند و شما قادر به تشخیص آنها می شوید.

اکثر اوقات ما تا زمانی که چیزی را نیاموخته ایم، نمی توانیم در مورد آن به درک و فهم مناسب برسیم و تا زمانی که آن را درک نکنیم نمی توانیم راجع به آن بیاموزیم. در اینجا یک حلقه بسته وجود دارد که همان گفته معروف است که مردم آن چیزی که دوست دارند را می بینند.

البته من کمی آن را تغییر می دهم و می گمیم مردم آنچه را آموخته اند می بینند و دیگر چیزهای برای آنها پوشیده است تا زمانی که یاد بگیرند با انرژی مسدود کننده آن مقابله کنند.

فرآیند یادگیری و باور شامل موارد زیر است:

  • چگونه می اندیشیم.
  • اطلاعات در ذهن ما چگونه پردازش می شود.
  • این اطلاعات پردازش شده چگونه روی تجربیات ما اثر می گذارند.
  • این پردازش ها چگونه توانایی ما در درک و کسب تجربه های جدید را تغییر می دهند و تاثیر می گذارند.

برای درک بهتر موضوع مثال کودکی را در نظر بگیرید که تا به حال سگی ندیده است. پس با آن آشنا نیست. دیدن این موجود باعث می شود اطلاعات جدید در ذهن او شکل بگیرد. حال فرض کنید که این سگ آن بچه را گاز بگیرد. در این صورت این اطلاعات به صورت ترس و یک تجربه تلخ در ذهن او می ماند.

حال اگر او سگ دیگری را ببیند، اگر این سگ رفتاری دوستانه داشته باشد، ترس موجود در ذهن آن بچه فرمان دیگری می دهد و اگر آن سگ حتی برای بازی به آن بچه بخواهد نزدیک بشود، او دچار وحشت می شود.

ادراک و ریسک

آنچه در مورد آن کودک گفته شد برای معامله گران هم صادق است. اگر معامله گر در ذهنش به خاطر شکست های قبلی ترس داشته باشد، به لحظه اکنون که هیچ ربطی به گذشته ندارد هم ربط می دهد.

این شرایط ممکن است برای فرد دیگری به گونه ای دیگر باشد. به عبارتی برداشت یک نفر از ریسک از نظر نفر دیگر غیر منطقی باشد. بنابراین ریسک درک شده نسبی است ولی در آن لحظه برای آن شخص که آن را حس می کند یک امر قطعی است.

نیروی تعمیم

ذهن ما به صورت اتوماتیک اطلاعات مشابه را بهم تعمیم می دهد و اطلاعاتی که بهم شبیه هستند را مرتبط کند. در مثال کودک سگ هم این اتفاق می افتد و او سگ دوم را رفتاری دوستانه دارد به سگ اول ربط می دهد در حالی که ارتباطی بین آنها وجود ندارد.

این ارتباط باعث می شود یک انرژی آزاد شود و بر روی حواس ما اثر بگذارد.

زمانی که ما می ترسیم قدرت آموختن را از دست می دهیم زیرا ترس یکی از فلج کننده ترین شکل های انرژی است.

داستان معامله گران هم مانند همین کودک است که دلیل ترس خود را نمی دانند و گفتن اینکه هیچ تهدیدی وجود ندارد نیز کارساز نیست. معامله گر هم دلیل ترس خود را نمی داند و آن را به عوامل بازار نسبت می دهد در حالی که بازار اطلاعات خود را بی طرفانه تولید می کند و این ترس معامله گر است که باعث می شود سدی جلوی درک و دریافت این اطلاعات باشد.

معامله گری را در نظر بگیرید که موقعیتی را در بازار تشخیص می دهد اما به دلیل ترسی که دارد تعلل می کند و نمی تواند اقدام به خرید یا فروش بکند. قیمت از منطقه مناسب دور می شود. او نه می خواهد معامله را از دست بدهد نه اینکه با ریسک بالا وارد شود. شروع به توجیه شرایط می کند که بازار سرشار از خطر است.

از طرفی هم، به دلیل ارتباط دادن اطلاعات مشابه توسط ذهن، اگر معامله گر در چند معامله اخیر خود دچار ضرر شده باشد، سیگنال بعدی بازار هم بسیار مخاطره آمیز به نظر خواهد آمد.

در نقطه مقابل اگر معامله گر چند معامله خوب داشته باشد، باعث ارتباط دادن لحظه اکنون با شادی سودهای اخیر یک حالت شعف و سرمستی به شما می دهد. این تصور بوجود می آید که یک موقعیت عالی دست داده است و بیش از اندازه ریسک می کنید.

در فصل اول گفته شد که بعضی از خطاها و شکست ها به دلیل الگوهای فکری است که با ما عجین شده اند و چون بخشی از ما شده اند به ذهن مان هم خطور نمی کند.

شناخت و اصلاح این موارد به کنترل آنها کمک می کند. مانند همین تعمیم ذهنی که باید کنترل شود.



بازگشت به فهرست کتاب Trading In The Zone

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها