خلاصه کتاب Trading In The Zone مارک داگلاس

فصل سوم: قبول مسئولیت

قبول مسئولیت از اصول اصلی موفقیت در معامله گرس است که به ساده گی نه قابل درک است و نه می توان به آن عمل کرد. درک و عمل مسئولیت است که متضمن موفقیت است.

شکل دهی محیط ذهنی

شما که به دنبال یادگیری و ساختن خود جدیدی هستید که به سود مستمر برسید باید یاد بگیرید که مثل یک معامله گر موفق باشید.

معامله گران موفق به مدل ذهنی رسیده اند که م یتوانند بدون ترس یا خودشیفتگی معامله کنند. این معامله گران اثرات ترس و بی محابا بودن را خنثی کرده اند.

حذف ترس نیمی از معامله است. نیمه دیگ آن داشتن یک مهار درونی است. معامله گران موفق یاد گرفته اند که با انضباط درونی آثار منفی اعتماد بنفس کاذب و خوشحالی های بعد از موفقیت را خنثی کنند.

اگر فرض بر این باشد که معامله گران که ساختار ذهنی خود را مانند یک تریدر حرفه ای تغییر داده­اند موفق هستند دلیل شکست بقیه را متوجه خواهید شد.

آنها به جای اینکه درست فکر کردن را یاد بگیرند بدنبال سود با کسب دانش بیشتر در مورد بازار هستند. این به دلیل مشکل روانشناختی است که شکست را ناشی از کمبود اطلاعات می دانند.

خیلی از تریدرها در ابتدای شروع به کار به شیوه درست فکر کردن نزدیک هستند. پیروزی های پی در پی آنها را متقاعد می کند که چیزی بریا ترسیدن وجود ندارد. این نترسیدن شما را “زون ” قرار می دهد که عکس العمل های شما در آن غریزی است.

زون حالتی از ذهن است که به طور ناخودآگاه بهترین عکس العمل را دارید و وقتی راجع به فعالیت فکر می کنید از آن خارج می شود.

می توان با پرورش نگرش مثبت ذهن را به سمت زون هدایت کنید. منظور از نگرش مثبت این است که نتایج به دست آمده عملکرد شما را بازتاب می دهند و شما به فکر بهبود عملکرد خود هستید.

زمان شروع معامله گری اگر تریدهای شما موفق باشند، مانند ذهن کسی عمل می کند که واقعا دارای نگرش مثبت است. چون این مسئله پایدار نیست. اما چون این شرایط و کسب موفقیت پی در پی پایدار نیست می تواند صدمات مالی و روحی جبران ناپذیری داشته باشد.

زمانی که اعتماد بنفس دارید و تردس در وجودتان نیست، در شرایطی قرار می گیرید که آنچه را باید انجام دهید را می دانید. مثل آنکه بازار به شما می گوید که چه معامله ای انجام دهید.

برای هر کاری یک میل درونی لازم است. این حس قوی را معمولا معامله گران تازه کار دارند. اما ضرر و شکست در بازار طبیعی است و آنچه برای معامله گر تازه کار بعد از اولین شکست ها رخ می دهد بستگی به نگرش او دارد. اگر او شکست و ضرر را جزئی از بازار بداند چیز خاصی برای او اتفاق نخواهد افتاد. اما اگر نقطه مقابل این نگرش باشد دچار صدمات مالی و روحی خواهد شد.

توقعات تصویری از آینده است که می سازیم و به اندازه انرژی درونی این توقعات، اتفاقات بیرونی تاثیر می گذارد و ضربه می زند.

طبق آنچه گفته شد بیشتر معامله گران تازه کار دچار سناریو دوم می شوند و معدود معامله گرانی که در خانواده هایی که در ترید موفق بودند، بزرگ شده اند یا آموزگاران فوق العاده داشته اند موفق می شوند.

برخلاف تصور عمومی دلیل موفقیت معامله گران برتر به دلیل تغییری است که در ذهن خود بوجود می آورند، نه میزان دانشی که در تحلیل بازار دارند.

اگر چنین نباشد یعنی ذهن معامله گر آماده نباشد، زیان ذهن او را بر هم می زند و او بازار را مقصر به هم ریختن ذهن خود می داند.

دلیل اینکه معامله گران آماتور بازار را مقصر می دانند ریشه در کودکی آنها دارد که بزرگترها آنها را از انجام کارها منع می کردند و کودکان قدرتی نداشته بنابراین مسئولیتی هم نداشتند. این مسائل باعث می شود که آنها این موضوع را به بازار هم می آورند و از بازار توقع داشته باشند به آنها سود بدهد.

شاید در جامعه توقع داشتن امر معمولی است اما در بازرا کار غیر عادی است و بازار مسئولیتی ندارد. تلاش برای پیاده کردن قالب های اجتماعی در بازار باعث ناامیدی، عصبانیت و استیصال معامله گر خواهد بود.

پاسخ به این سوال موضوع را روشن تر می کند. بازار از معامله گران دیگری تشکیل شده است که می خواهند سود کنند. آیا شما در مقابل آنها مسئول هستید؟ مسلما خیر، پس بازار هم مسئولیتی در سود دادن به شما ندارد، پس باید بیاموزید که خواسته تان را از بازار کسب کنید.

قبول مسئولیت یعنی باور به اینکه نتایجی که بدست می آورید حاصل عملکرد شخص خودتان است اگر اینگونه نباشد اول یک دشمنی و خصومت با بازار پیدا می کنید و دوما به این باور می رسید که مشکل شما با کسب مهارت بیشتر در تحلیل بازار حل می شود.

در دوران کودکی، اگر به چیزی نمی رسیدیم و یک نیروی بیرونی مانع آن می شد آن را مسئول می دانستیم.، زمانیکه معامله گر مسئولیت تریدهایش را نپذیرد بازار را مسئول می داند.

بازار خنثی است و معامله گر مشاهده گری است که اطلاعات را بر اساس آموخته هایش تفسیر می کند. همه چیز در ذهن شماست نه در بازار.

حال اگر شما بازار را جریانی از موقعیت ها ببینید، در شرایط ذهنی خوبی هستید و اگر بازار را دشمن خود بدانید به جنگ بازار خواهید رفت و برای این جنگ شما می خواهدی خود را باش دانش تحلیل تجهیز کنید.

برای اینکه با موقعیت های بازار همسو شویدباید ذهنتان خالی از ترس، تاسف، حس خیانت و ناامیدی باید باشد.

تریدر تازه کار وقتی مسئولیت معامله های خود را بپذیرد با موفقیت خوشحال می شود، و با یک شکست دچار تلخی و شوک می شود. اما بازار را مقصر می داند. در ادامه اگر معامله گر بخواهد هوشمندانه تر ادامه دهد فکر می کند زمانی که کمتر می دانسته توانسته است که سود کسب کند پس اگر بیشتر یاد بگیرد بیشتر سود کسب خواهد کرد.

بیشتر داشتن یعنی امکان بیشتر برای انتقام از بازار. این یعنی به جای دست یافتن به یک شیوه منظم به دنبال دوری از رنج اشتباه است.

گرچه نفس یادگیری بد نیست اما دلیل تریدر مبتدی برای یادگیری درست نیست و او هرچه بیشتر یاد گرفته است کمتر استفاده نموده است.

اگر قصد او از ترید کردن اثبات چیزی باشد نخواهد توانست به درستی معامله کند. ذهن به صورت خودکار ما را از رنج دور کند در مورد معامله گری هم این گونه است. ذهن ما برای محافظت از ما در مقابل شرایط ناراحت کننده شیوه های متفاوتی دارد. یکی از راه ها انکار و تلاش برای نادیده گرفتن اطلاعات بازار است.

مشکل اینجاست که در بازار نمی توان از درد دوری کرد. بنابراین، امکاندارد از ضرر و اشتباه اجتناب کرد. معامله گر برای فرار از درد سعی می کند ناامیدانه دوباره طعم پیروزهی ها مکرر را بچشد و دوم خیلی به دانش اش در مورد بازار دل ببند. اما نمی داند که با انتقال از حالت ذهنی بی دغدغه به اجتناب از ناراحتی دچار مشکل خواهد شد.

اما بجای تمرکز روی پیروزی روی پیش گیری از ضرر متمرکز می شود. بنابراین، بیشتر ضرر می کند.

تریدر مبتدی هر چه بیشتر درمورد بازار بیاموزد بیشتر از بازار توقع خواهد داشت و بیشتر دچار درد و رنج خواهد شد.

برندگان، بازندگان، رشد و نابودی

برای اینکه یک معامله گر تازه کار در بازار موفق شود یا از آن برای همیشه خارج شود نیاز به زمان است. در این زمان تعدادی از معامله گران خود را دچار چرخه رشد و نابودی می کنند. خود تخریبی و خودشیفتگی دو نیروی روانشناختی قدرتمندی است که روی ساختار فکری معامله گران تاثیر می گذارد و تا زمانیکه درگیر یک رشته از معاملات سودده نشده اند با این نیرو درگیر نمی شوند.

کسی سودهای پشت سرهم افزایش اعتماد بنفس کاذب بدنبال می آورد و باعث می شود معامله گر مستعد خطاهای زیادی شود.

معامله گران را می توان به سه دسته تقسیم کرد معامله گرانی که به موفقیت مستمر رسیده اند و حسابشان در حال رشد است. دسته دوم معامله گرانی که، علیرغم اینکه ترید های موفق دارند اما حسابشان رشد نمی کند و دسته سوم و بزرگترین گروه، معامله گرانی که دچار چرخه رشد و نابودی می شوند.

خود شیفتگی ناشی از اعتماد بنفس زیاد باعث می شود از ریسک درک دسته نداشته باشد و دچار دردسر شود. نوسانات بازار بشدت روی آنها تاثیر می گذارد و دچار انجماد مغزی می شوند و در آخر بازار را مقصر شرایط می دانند.

زمانی که تریدر بازار را مقصر می داند به صورت موقت خود را از انتقاد رها می کند.

برای کسانی که مسئولیت پذیر نیستند نگرفتن یک موقعیت سودده از ضررده دردآور تر است چون دیگر نمی تواند بازار را مقصر قلمداد کند.

معامله گران با نگرش و رویکرد مثبت و دانش اندک در مورد بازار می توانند موفق باشند اگر با همین رویکرد بیتر در مورد بازار بدانند موفق تر خواهند بود.

بازگشت به فهرست کتاب Trading In The Zone

4.2 5 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها